پدر و مادر......

مادرش آلزایمر داشت...
بهش گفت مادر یه بیماری داری ,باید بخاطر همین ببرمت آسایشگاه سالمندان ...
مادر گفت :چه بیماریی؟
گفت:آلزایمر...
گفت :چی هست...
گفت :یعنی همه چیو فراموش میکنی...
گفت مثل اینکه خودتم همین بیماریو داری
گفت: چطور..؟؟
گفت : انگار یادت رفته با چه زحمتی بزرگت کردم، چقدر سختی کشیدم تا بزرگ بشی،قامت خم کردم تا قد راست کنی..

پسر رفت توی فکر...

برگشت به مادرش گفت : مادر منو ببخش...
گفت : برای چی؟
گفت : به خاطر کاری که می خواستم بکنم...

مادر گفت:
من که چیزی یادم نمیاد!!!
دیدگاه ها (۴)

مراقب دل های هم باشیم....

مرو راهی که .....

هیچ وقت......

مزرعه چای گیلان

#𝑳𝑶𝑽𝑬_𝑴𝒀_𝑻𝑬𝑨𝑪𝑯𝑬𝑹 𝑷𝒂𝒓𝒕 ¹⁷_خ.. خب من باید برم. &گود بای. سوار ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط